مالیده به پیل، مالیده و پی سپرشده در زیر پای پیل، که پیل در زیر پای مالیده باشد، پایمال کردن کسی را به انداختن در پای پیل، (غیاث)، کنایه از پی سپر کردن بقهر و غلبه، (انجمن آرا)، کنایه از پی سپر کردن و پایمال نمودن، (برهان)، کنایه از پامال کردن بقهر و غلبه و در هندوستان متعارف است که بعض گناهکاران را در زیر پای پیل پامال سازند و این سیاست مخصوص سلاطین همین دیار است و غیر اینها را سزاوار نیست بلکه کمال بی ادبی است، (آنندراج)، مال بسیار، (غیاث)
مالیده به پیل، مالیده و پی سپرشده در زیر پای پیل، که پیل در زیر پای مالیده باشد، پایمال کردن کسی را به انداختن در پای پیل، (غیاث)، کنایه از پی سپر کردن بقهر و غلبه، (انجمن آرا)، کنایه از پی سپر کردن و پایمال نمودن، (برهان)، کنایه از پامال کردن بقهر و غلبه و در هندوستان متعارف است که بعض گناهکاران را در زیر پای پیل پامال سازند و این سیاست مخصوص سلاطین همین دیار است و غیر اینها را سزاوار نیست بلکه کمال بی ادبی است، (آنندراج)، مال بسیار، (غیاث)
ایذج، ایذه، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، از جاهای تاریخی در ناحیۀ بختیاری است که در 115 هزارگزی مشرق شوشتر واقع شده است و دارای مجسمه ها و معابد و بناها و کتیبه هایی به خط میخی است، (از جغرافیای سیاسی کیهان)، و رجوع به مال امیر و ایذه شود
ایذج، ایذه، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، از جاهای تاریخی در ناحیۀ بختیاری است که در 115 هزارگزی مشرق شوشتر واقع شده است و دارای مجسمه ها و معابد و بناها و کتیبه هایی به خط میخی است، (از جغرافیای سیاسی کیهان)، و رجوع به مال امیر و ایذه شود
دهی است از دهستان علیشروان بخش بدرۀ شهرستان ایلام، واقع در 75هزارگزی خاوری ایلام با 100 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی است از دهستان علیشروان بخش بدرۀ شهرستان ایلام، واقع در 75هزارگزی خاوری ایلام با 100 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
گروه گروه. فوج فوج: سپاهی که از بردع و اردبیل بیامد بفرمود تا خیل خیل. فردوسی. بنمود خیل خیل گنه پیش چشم من تا در کدام خیل کنم بیشتر نگاه. سوزنی. ز هر سو جنیبت کشان خیل خیل. نظامی. رسیدند زنهاریان خیل خیل که طوفان بدریا درآورد سیل. نظامی. بعرض جنوبی نمودند میل شکارافکنان هر سویی خیل خیل. نظامی
گروه گروه. فوج فوج: سپاهی که از بردع و اردبیل بیامد بفرمود تا خیل خیل. فردوسی. بنمود خیل خیل گنه پیش چشم من تا در کدام خیل کنم بیشتر نگاه. سوزنی. ز هر سو جنیبت کشان خیل خیل. نظامی. رسیدند زنهاریان خیل خیل که طوفان بدریا درآورد سیل. نظامی. بعرض جنوبی نمودند میل شکارافکنان هر سویی خیل خیل. نظامی
میل تا میل و از میل به میل، (ناظم الاطباء)، میل به میل، (آنندراج)، میل تا میل و میل در میل و میل اندرمیل، (برهان)، میلها ضربدر میلها، (یادداشت مؤلف)، کنایه است از مسافت بسیار، عرصۀ فراخ: بید را سایه ای است میلامیل جوی را دیده ای است مالامال، ابوالفرج رونی، ، قدم به قدم و پی در پی و پیوسته و علی التوالی، (ناظم الاطباء)، پی در پی و متواتر، (برهان)، همه و همگی و جمیع، (ناظم الاطباء)، همه و جمیع، (برهان)، درهم آمیخته و ممزوج، (از برهان) (ناظم الاطباء)
میل تا میل و از میل به میل، (ناظم الاطباء)، میل به میل، (آنندراج)، میل تا میل و میل در میل و میل اندرمیل، (برهان)، میلها ضربدر میلها، (یادداشت مؤلف)، کنایه است از مسافت بسیار، عرصۀ فراخ: بید را سایه ای است میلامیل جوی را دیده ای است مالامال، ابوالفرج رونی، ، قدم به قدم و پی در پی و پیوسته و علی التوالی، (ناظم الاطباء)، پی در پی و متواتر، (برهان)، همه و همگی و جمیع، (ناظم الاطباء)، همه و جمیع، (برهان)، درهم آمیخته و ممزوج، (از برهان) (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان سگوند بخش زاغۀ شهرستان خرم آباد، واقع در 17هزارگزی باختر زاغه با 118 تن سکنه. آب آن از سراب میل میلک و چشمه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان سگوند بخش زاغۀ شهرستان خرم آباد، واقع در 17هزارگزی باختر زاغه با 118 تن سکنه. آب آن از سراب میل میلک و چشمه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)