جدول جو
جدول جو

معنی میل میل - جستجوی لغت در جدول جو

میل میل
میل میلی، رجوع به میل میلی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میلامیل
تصویر میلامیل
پهناور، پرپهنا، بسیار پهن، عریض، وسیع
فرهنگ فارسی عمید
مالیده به پیل، مالیده و پی سپرشده در زیر پای پیل، که پیل در زیر پای مالیده باشد، پایمال کردن کسی را به انداختن در پای پیل، (غیاث)، کنایه از پی سپر کردن بقهر و غلبه، (انجمن آرا)، کنایه از پی سپر کردن و پایمال نمودن، (برهان)، کنایه از پامال کردن بقهر و غلبه و در هندوستان متعارف است که بعض گناهکاران را در زیر پای پیل پامال سازند و این سیاست مخصوص سلاطین همین دیار است و غیر اینها را سزاوار نیست بلکه کمال بی ادبی است، (آنندراج)،
مال بسیار، (غیاث)
لغت نامه دهخدا
روضه ذی هاش، موضعی است، عیاض بن نصر هری گوید:
بروضه ذی هاش ترکنا قتیلهم
علیه ضباع عکف و نسور
لغت نامه دهخدا
شاخه ای از تیره حاجی وند هیهاوند از طایفۀ چهارلنگ بختیاری، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 77)
لغت نامه دهخدا
تیره ای ازایهاوند هفت لنگ، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 73)
لغت نامه دهخدا
ایذج، ایذه، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، از جاهای تاریخی در ناحیۀ بختیاری است که در 115 هزارگزی مشرق شوشتر واقع شده است و دارای مجسمه ها و معابد و بناها و کتیبه هایی به خط میخی است، (از جغرافیای سیاسی کیهان)، و رجوع به مال امیر و ایذه شود
لغت نامه دهخدا
پیل مال، (فرهنگ فارسی معین)، مال بسیار، ثروت بیکران
لغت نامه دهخدا
پیل مال، (فرهنگ فارسی معین)، مالیده زیر پای فیل،
به پای پیل مالیدن، و این نوعی از مجازات بوده است که مجرم یا دشمن را زیر پای پیل می انداختند
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی است از دهستان علیشروان بخش بدرۀ شهرستان ایلام، واقع در 75هزارگزی خاوری ایلام با 100 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(خَ خَ / خ ح)
گروه گروه. فوج فوج:
سپاهی که از بردع و اردبیل
بیامد بفرمود تا خیل خیل.
فردوسی.
بنمود خیل خیل گنه پیش چشم من
تا در کدام خیل کنم بیشتر نگاه.
سوزنی.
ز هر سو جنیبت کشان خیل خیل.
نظامی.
رسیدند زنهاریان خیل خیل
که طوفان بدریا درآورد سیل.
نظامی.
بعرض جنوبی نمودند میل
شکارافکنان هر سویی خیل خیل.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(حَ حَ)
اسم صوت است که بدان بزان را زجر کنند. (از اقرب الموارد). زجر است بزان را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
میل تا میل و از میل به میل، (ناظم الاطباء)، میل به میل، (آنندراج)، میل تا میل و میل در میل و میل اندرمیل، (برهان)، میلها ضربدر میلها، (یادداشت مؤلف)، کنایه است از مسافت بسیار، عرصۀ فراخ:
بید را سایه ای است میلامیل
جوی را دیده ای است مالامال،
ابوالفرج رونی،
، قدم به قدم و پی در پی و پیوسته و علی التوالی، (ناظم الاطباء)، پی در پی و متواتر، (برهان)، همه و همگی و جمیع، (ناظم الاطباء)، همه و جمیع، (برهان)، درهم آمیخته و ممزوج، (از برهان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(جِ)
دهی است از دهستان سگوند بخش زاغۀ شهرستان خرم آباد، واقع در 17هزارگزی باختر زاغه با 118 تن سکنه. آب آن از سراب میل میلک و چشمه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
با راههای باریک (در جامه)، با راهها و خطوط، راه راه، (از یادداشت مؤلف)، میل میل،
- پارچۀ میل میلی، یعنی خطدار، تیره دار، راه راه
لغت نامه دهخدا
تصویری از خیل خیل
تصویر خیل خیل
گروه گروه، فوج فوج
فرهنگ لغت هوشیار
میل تامیل میل در میل: توپها بینی بگشاده دهان میلامیل دشتها بینی زانبوه حشر مالا مال. (بهار)، پی درپی بتواتر، همه جمیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میل میلی
تصویر میل میلی
راهراه پارچه ای که دارای راههای عمودی است راه راه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی میل
تصویر بی میل
بتکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میل میلی
تصویر میل میلی
پارچه ای که دارای راه های عمودی است، راه راه
فرهنگ فارسی معین
بسیار، بی شمار، بی نهایت، دسته دسته، زیاد، فوج فوج، گروه گروه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بی میل
تصویر بی میل
Disinclined, Jaded, Reluctantly, Unwilling
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی میل
تصویر بی میل
peu disposé, las fatigado, à contrecœur, réticent
دیکشنری فارسی به فرانسوی
ناله ملتمسانه ی سگ و گربه
فرهنگ گویش مازندرانی
تکه تکه شدن اشیا چینی و شیشه ای
فرهنگ گویش مازندرانی
نام قله و کوهی در شهرستان رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی
از اصوات، صدای جوجه ی پرندگان
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از بی میل
تصویر بی میل
несклонный , усталый , неохотно , нежелающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی میل
تصویر بی میل
unwillig, erschöpft, widerwillig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی میل
تصویر بی میل
неохочий , втомлений , неохоче
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی میل
تصویر بی میل
niechętny, zmęczony, niechętnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی میل
تصویر بی میل
不愿意的 , 疲惫的 , 勉强地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی میل
تصویر بی میل
relutante, cansado, relutantemente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی میل
تصویر بی میل
riluttante, stanco, riluttantemente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی میل
تصویر بی میل
reacio, cansado, de mala gana
دیکشنری فارسی به اسپانیایی